طرح پرسشهای بنیادین درباره سلامت و بیماری درحالی که کووید 19 یک اپیدمی جهانی شناخته شده، بیشتر از هر وقت دیگری خودنمایی میکند.
به گزارش
عطنا،«بزرگداشت روز جهانی فلسفه» به همت موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، دوشنبه، ۱۰آذر برگزار شد.
دیرماندگی امر بهداشتی و رازوارگی سلامت
علیرضا منجمی، استادیار گروه فلسفه علم پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات، درباره دیرماندگی امر بهداشتی و رازوارگی سلامت به ایراد سخن پرداخت:
ما در وضعیت غریبی و بی همتایی هستیم و همه گیری کرونا پرسشهای بنیادین در مورد سلامت و بیماری برای ما رقم میزند. در آغاز به مقایسه آنفلوانزای اسپانیایی در صدسال پیش و ویروس کووید 19 میپردازم؛ اگر به تصاویر یکصد سال اخیر نگاه کنیم مشاهده میکنیم که آنها هم از ماسک استفاده میکردند و تدابیری مثل تدابیر کرونا اتخاذ میکردند. همین طور اگر همزمان به تکنولوژیهای تشخیصی و درمانی که آن زمان استفاده میکردند با آنچه امروزه در اختیار داریم، مقایسه کنیم تفاوت شگرفی خواهیم دید. تکنولوژیهای پیشگیری در همان حد باقی مانده اما تکنولوژیهای تشخیص و درمان پیشرفت کرده است.
مفهوم این وضعیت دیرماندگی امر بهداشتی است، دیرماندگی به این معنا که امربهداشتی در مقایسه با امر بالینی از حیث نظری و عملی و نهادی همیشه تاخیر دارد و شکافی بین این دو وجود دارد. امر بالینی با بیمارستان و طبابت قرین است و امری فردی است و در مقایسه امر بهداشتی ناظر مسائل فرهنگی و اجتماعی و در سطح جامعه رخ میدهد و صورتی فعالانه دارد و مربوط به اقداماتی است که ما باید انجام دهیم.
کلمه Health دو معادل بهداشت و سلامت را دارد، سلامت اشاره به وضعیت و بهداشت اشاره به اقداماتی که ما باید انجام بدهیم. تمایز میان سلامت و بهداشت فضای مفهومی به ما میدهد که میتوانیم تأمل کنیم و دیرماندگی امر بهداشتی را بر همین اساس توضیح بدهیم. مسئله مفهومی دیگر، تمایز میان سلامت فردی و جمعی است. ما بیماری فردی داریم ولی بیماری جمعی بیمعناست. سلامت جمعی اما معنا دارد و این محلی است که باید تأمل کنیم تا دیرماندگی امر بهداشتی را نبینیم.
وقتی بیماری به شکل جمعی خود را نشان میدهد اپیدمی و همهگیری است؛ یعنی ما یک بیماری مشخص در یک زمان و مکان مشخص در تعدادی بیشتر از حد انتظار مشاهده میکنیم و با وضعیت کنونی مواجه میشویم که امر بالینی به تنهایی کفایت نمی کند و متوجه می شویم مراجعه بیماران به پزشکان به تنهایی کافی نیست و انگار به اقدامات بیشتری شامل مسائل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی احتیاج داریم.
اپیدمیها در حیوانات هم رُخ میدهد ولی برای حیواناتی که به صورت جمعی زندگی میکنند. تفاوت اپیدمی بین حیوانات و انسانها این موضوع است که برخلاف حیوانات که با علائم بیولوژیک ارتباط برقرار میکنند، انسانها به این شکل متوجه نمیشوند، بلکه به وسیله رسانههای جمعی و ارتباط بین انسانها درک میشود و این نکتهای است که اپیدمی امری فراتر از بیماری میشود. انسانشناسی پزشکی به ما نشان داده، اپیدمی حاصل نزدیکی انسان با حیوان است و این نحوهای که انسان با حیوانات تعامل میکند و نحوهای که با تخریب محیط زیست به آنها نزدیک میشویم، محیط زیست حیوانات و انسان با هم ادغام میشود و اپیدمی بوجود میآید. همه این شواهد نشان میدهد اپیدمی چیزی بیشتر از مجموعه افراد بیمار است.
همیشه ما تاخیری در پیشرفتهای بین امر بالینی و امر بهداشتی داریم، اگر به دلایل آن دقت کنیم، دو دلیل مهم وجود دارد؛
اولی، رازوارگی سلامت است، رازوارگی به معنای اینکه سلامت برخلاف بیماری رویتپذیر نیست و امری فرّاراست و ما وقتی متوجه وجود سلامت میشویم که آن را ازدست داده ایم، در معنای دیگر فربهتربودن آن از امر بالینی است. رازوارگی سلامت سبب میشود سلامت همیشه خارج از حوزه آگاهی ما باشد و به همین دلیل ما متوجه وجود آن نیستیم و تلاش برای نگهداری و حفظ آن نمیکنیم.
دومی، نامُهیا بودن ما در برخورد با سلامت که قرین رازوارگی است که هم در بخش نظری، عملی و نهادی میتوانیم بینیم. اگر علوم بهداشتی را به عنوان علوم بنیادی برای حفظ وضعیت سلامت و خودمان در نظر بگیریم، پایهایترین نوع آن اپیدمیلوژی است. ولی خود اپیدمیلوژیستها واقف هستند که به جای اینکه دانشی تولید بکنند که به کار امر بهداشتی بیاید و اقدامات را در اختیار ما قرار بدهد تا وضعیت سلامت را حفظ کنیم، بیشتر به سمت متدولوژی پژوهش و آمار زیستی رفتند؛ به سمتی که بتواند جمعیتها را تحلیل کنند، از جهت عوامل مختلفی که روی سلامت تاثیر میگذارند.
ازسوی دیگر، اگر به اقدامات بهداشتی نگاهی بکنیم میبینیم که در قیاس با امر بالینی دچار نقصان هستیم. در واقع متولی و ساختار مشخصی ندارد، با اینکه وزارت بهداشت تلاش میکند به عنوان متولی و سیاستگذار عمل بکند اما هر اقدامی که میکند به بخش های دیگر مربوط میشود. متولیان وزارت بهداشت هم میدانند که سلامت امری فربهتر است. و نمیتوانیم صرفاً با اقدامات بالینی، درمانی و تشخیصی سامان بدهیم.
این نامُهیابودن و رازواره بودن سلامت که دو دلیل دیرماندگی امر بهداشتی است سبب یک پیامد جدی شده است و آن این است که اگر جامعه و متولیان امر بهداشتی بخواهند توجه جامعه را به سمت یک امر بهداشتی جلب کنند، مجبور هستند آن را طبی سازی کنند. یعنی در قالب ادبیات بالینی آن را بازسازی کنند. آن زمان نهاد، کارورزان و نظریه لازم برای برخورد با آن وجود دارد. برای همین اقدامات بهداشتی در کل جهان نظام های بوقزن هستند.
نظام خدمات بهداشتی تلاش میکند با هشدار در ابتلا به بیماری ما را متوجه اقداماتی کنند که لازم است انجام بدهیم تا بتوانیم بیماری را حفظ کنیم، اگر دقت کنید به تعریف سلامت در سازمان بهداشت جهانی سلامت صرفا فقدان بیماری نیست، بلکه رفاه کامل بدنی، روانی، احتماعی و روحی و....است.
این تعریف آنچنان ساخته شده، انگار هیچ فرد سالمی وجود ندارد و هیچ فردی نه قبلا و نه حالا و نه بعداً نمی تواند در رفاه کامل جسمی و روانی و اجتماعی باشد، این سبب میشود که همه وضعیتهای انسانی را طبی سازی کنیم. در واقع برخلاف تصور که تعریف سلامت را ارائه میدهیم، سلامت را نابود کردهایم. در واقع سلامت وجود ندارد و همه بیمار هستیم و باید اقداماتی انجام بدهیم، و از این وضعیت گذر کنیم. وضعیتی که حاصل این است که با وضعیت نامُهیایی در فهم سلامت مواجه هستیم و سلامت را صرفاً به امری روبهروی بیماری فهم کردیم.
شما اگر نگاهی به وضعیت ارتباط نظام سلامت با رسانه، وضعیت ارتباط متخصّصان ما با سیاستمداران و وضعیت ارتباط نظام سلامت با سایر حوزههای عمومی و خصوصی کنید، همگی نشان از آن دارد که این دیرماندگی امر بهداشتی در همه شئون وجود دارد و ما برای پیوند امر بهداتشی و بالینی نیاز به زیست سیاست داریم. به این معنا که برای فهم امر بهداشتی که فربهتر از امر بالینی است، نیاز به نوعی جدید از سیاستورزی داریم.
دیرماندگی امر بهداشتی و واکسن کرونا
چند هفته است که خبر کشف واکسن کرونا را می شنویم پرسشی مطرح میشود که اگر واکسن کشف شود، آیا دیرماندگی امر بهداشتی یا ناتوانی فهم علم پوزیتیو از امر سالم یا اقدامات بهداشتی همه پوچ میشوند! و حرفهایی هستند که از سر اضطرار و سردرگمی زده شده است؟
به نظر من اینطور نیست، حتی اگر واکسن کرونا کشف شود، ما با چند پرسش بسیار مهم مواجه هستیم.
- این واکسنها به چه کسانی باید تزریق شود؟
- آیا همه جامعه باید واکسن بزنند؟
- هزینه این واکسنها را چه کسی باید بدهد؟
در واکسیناسیون آنفلوانزا هم کل جمعیت واکسن نزدند، بلکه باید اولویتبندی شود و امری کاملاً بهداشتی است و نیاز به فهم مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دارد. وزارت بهداشت که متولی کرونا است متوجه این موضوع شده که بدون فهم امر فرهنگی، اجتماعی و سیاسی نمیتوانیم درک کامل از نحوه مواجه با همهگیری کرونا و تدابیر آن داشته باشیم.
دیرماندگی امر بهداشتی یک امر وجودی است و همه با آن درگیر هستیم و زمانی که با بحرانهایی همانند پاندمی کرونا مواجه میشویم، تازه این امر برای ما عیان میشود. اما تلاش ما همواره برای فرار از این وضعیت و تحمیل کردن آن به امر بالینی بوده است. مراقبت از سلامت از مهمترین شئون وجودی ما است و مراقبت از آن وظیفه یک وزارت یا مسئول نیست و فهم این موضوع مهمترین بخش دریافت فهم دیرماندگی امر بهداشتی و طریقه مواجه با بحرانهایی شبیه کرونا است.
موضوع دیگری که در کرونا برجسته شد، بیم سلامت یا اضطراب سلامت است، موضوعی که بارها گفته شده و رازوارگی سلامت هم این نکته را به ما نشان داده است، در واقع هرزمان که درگیر این مسئله بشویم که آیا سالم هستیم یا خیر از وضعیت سلامت خارج شدهایم. و در دوران کرونا دیدیم که زمانی که به ما هشدار دادند مراقب بیماری باشیم رفتارهایی کردیم که بیشتر از کرونا به سلامت ما آسیب زد. اضطراب سلامت هم امری است که قرین بحران اپیدمی است و میتواند این وضعیت وجودی را به ما نشان بدهد. بودن در این وضعیت و گرفتار شدن در آن فرصتی است برای تأملات عمیق.